محل تبلیغات شما

آنچه گذشت:

داستان ما ازآنجایی شروع شد که کاترین یتیم با پسری آشنا شد که خبر نداشت قرار است سرنوشت تیرهای را برای او به رقم بزند.او کسی نبود جز سوبارو ساکاماکی،ششمین شاهزاده خون آشامها.این آشنایی پلی بود سوی حقایقی که شاید برای کاترین چندان خوشایند نبود.او دراین حین که به این حقایق دست یافت،چیزهایی را هم از دست داد مانند بسیاری ازدوستانش و باعث دردسر خیلی ها شد.کرولاین(بهترین دوست دوران دبیرستانش)به خون آشامتبدیل شد و بعد از مدتی ناپدید شد.بانی مجبور به آشکار سازی چهره حقیقی اش شدو صدالبته باعث زنده شدن دشمنی دیرینه خاندان ساکاماکی با خاندان تپس شد،خاندانی که ازساکاماکی ها نفرت داشتند و باعث درگیری هایی هم در این بین شد.اما این حقایق چهبودند که جز دردسر فایده دیگری نداشتن؟

1-مادرکاترین(الینا سالواتور)ساحره ای بود که تمام سعی خود را کرد تا کاترین را از همزادخونخوار خود (یویی) در امان نگه دارد

2-پدر کاترین(کولسالواتور)شکارچی خون آشام بود و از بخت بد موروثی بود و نفر بعدی که باید شکارچیمیشد برادر کاترین،دیمن بود

3-کاترین از بدوتولد،دارای قدرت های خدادادی بود که باعث میشد لقب نامیرا را به او بدهند البتهاگر به قدرت هاییش مسلط میشد

این حقیقت آخر باعثشد تا خواهان این قدرت نیز در صحنه حاضر شوند تا آن را به چنگ بیاورند.خاندانموکامی یا به عبارتی موش های آزمایشگاهی کارل هاینز،آنان پا به عرصه گذاشتن تا باقدرت کاترین خود را از بند این جلد هیولایی نجات دهند اما انگار بهترین دوست دورانکودکی کاترین،زودتر متوجه این قضیه شد چراکه تمام تلاش خود را کرد تا از کاترینمحفظت کند و به او کمک کند تا به قدرت هایش مسلط شود اما سرنوشت برای او خوابدیگری دیده بود.از طرفی تهدید های موکامی ها به کاترین فشار می آورد از طرفی رفتارهای شیطانی لایتو با او.لایتو ساکاماکی،پنجمین شاهزاده خون آشام ها،که علاقه زیادیبه آزار و اذیت کاترین داشت و با او همچون عروسک رفتار میکرد.حقیقتاً کاترین آچمزشده بود اما با قتل دوستش نانامی توسط موکامی ها و ربوده شدن برادرش توسط آنها،اوخود را تسلیم موکامی ها کرد.اما در و پنجره های عمارت موکامی که همچون قفسی بودبرای کاترین نمیتوانست مانع عشق کاترین و سوبارو شود و زمانی که کاترین تصمیم گرفتتا خود را از بند این هیولاها نجات دهد با اینکه یکی از آنها نیز به او کمکمیکرد،موفق نشد و به صورت عینی زندانی شد،در اتاقی که طلسم آن را خود شیطان همنمیتوانست آن را بشکندنبود کاترین،باعث شک الیزابت و اهالی عمارت ساکاماکی به خصوصسوبارو شد و آنان سعی کردند با جادو با او ارتباط برقرار کنند.تنها راه ارتباطی باکاترین دنیای ارواح بود و برگزیده این سفر،لایتو بود،کسی که از نبود کاترین چندانشاد نبود.او این سفر را آغاز کرد اما خون آشام بینوا نمیداسنت این سفر حکم یه تلهرا هم برای او داشت،تله ای که الیزابت طرح کرده بود و موفق هم شده بود.تله ای کهمیتوانست لایتو را تا ابد در گذشته تاریکش گیر بیندازد.

آنو.....کنیچیــ....افـــــــــــــــــــــــرار!!!

آمدم...با دست پر آمدم

عنوان تو ذهنته بوگو

کاترین ,ها ,قدرت ,آشام ,خون ,موکامی ,خون آشام ,خود را ,بود و ,آن را ,به او

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Edward's receptions teosigtosccon وبلاگ نمایندگی فردوسی مشهد lorypfesan مطالب اینترنتی وبلاگ عسل مهربان gggggggggggkkkkkkkkk Albert's info Marin's collection جامعه‌شناسی اطلاعات